به گونه ای زندگی کنید که وقتی فرزندانتان ،
به یاد عشق ، عدالت ؛ صداقت و مهربانی می افتند،
شما در نظرشان تداعی شوید ... !
به گونه ای زندگی کنید که وقتی فرزندانتان ،
به یاد عشق ، عدالت ؛ صداقت و مهربانی می افتند،
شما در نظرشان تداعی شوید ... !
پیری و جوانی پی هم ، چون شب و روزند
ما
شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم !
سعدی
واقعیت نوشت ♣
سالهـاست که کفه ترازویـم
تــعادل نـدارد !
دسـت خالـی…!
دل پـُـر…
باید دنیا را کمی بهتر از آنچه تحویل گرفته ای تحویل دهی
خواه با فرزندی خوب،
خواه با باغچه ای سرسبز
خواه با اندکی بهبود شرایط اجتماعی
و اینکه بدانی حتی فقط یک نفر
با بودن تو ساده تر نفس کشیده است
یعنی تو موفق شده ای
گابر یل گارسیا مارکز
قشنگ نوشت ♣
چشم ها را بستم و زیر باران رفتم ای جان, بوی خدا می آید!
نه بهار با هیچ اردیبهشتی
نه تابستان با هیچ شهریوری
ونه زمستان با هیچ اسفندی
اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد
پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست . . .
سر و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
سیزده را همه عالم به در امروز از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچهی معشوقهی خود میگذرم