علل ازدواج های پیامبر


 

علل ازدواج های پیامبر

برای یک محقق منصف چاره ای نیست جز اینکه، ازدواج های زیادی که آن حضرت در اواسط عمر خود فرموده است بر مبنایی غیر از شهوت و میل به خوش گذرانی توجیه کند. چه آنکه پاره ای از ازدواج های حضرت صرفا برای کسب قدرت بوده و می خواست تا از راه وصلت، قبیله و عشیره خود را گسترش داده و از آن به نفع تبلیغ استفاده کند.

و بعضی ازدواج های آن حضرت فقط برای این بود که دلی را به دست آورده و دل جویی از طرف نموده باشد، و می خواست تا در پرتو ازدواج، از بعضی خطرات احتمالی محفوظ بماند.

در برخی ازدواج ها قصدش این بود که صرفا زنی را از بدبختی و فلاکت و فقر نجات داده و معاش او را تامین کند و می خواست با این ازدواج عملا پیروان خود را تربیت نموده و نگهداری از فقرا و بیچارگان را در بین آنها عملا برقرار سازد.

و در تعدادی ازدواج ها، نظر این بود که حکمی از احکام الهی را اجرا نموده و به این ترتیب افکار غلط دوره جاهلیت را در هم بکوبد. چنانکه از ازدواج زینب دختر جحش همین نظر را داشته، زینب نخست زن زیدبن حارثه بود، زید که پسر خوانده رسول خدا بود او را طلاق داد، عرب چنین گمان می کرد که زن پسر خوانده، بر شخص حرام است، همانطور که زن پسر واقعی حرام می باشد. پیغمبر زینب را بعد از طلاق گرفتن از زید به ازدواج خود درآورد تا با این فکر غلط ، مبارزه کرده باشد، و آیاتی هم در این باب نازل شد.

(سوره احزاب آیه 37)                                                                         Pas-gs.Blogfa.Com

زنان پیغمبر

حدود یک سال بعد از وفات خدیجه پیغمبر سوده دختر زمعه را به ازدواج خود در آورد. شوهر سوده در مراجعت از دومین هجرت حبشه از دنیا رفت. سوده زن با ایمانی بود که با شوهرش به حبشه رفت و عنوان پر افتخار مهاجره را داشت، و در آن موقع که شوهرش را از دست داده بود، اگر به خانواده خود که هنوز کافر بودند باز می گشت، بدون تردید مورد اذیت و آزار و احیانا کشته شدن قرار گرفته و او را مجبور به بازگشت به کفر می نمودند، پیغمبر او را تزویج نمود تا از هر گونه اذیت و آزاری محفوظ بماند.

زینب بنت خزیمه را بعد از آنکه شوهرش عبدالله بن جحش در جنگ احد کشته شد به ازدواج خود در آورد، زینب در جاهلیت از زنان بزرگوار و با فضیلت بود، او را  ام المساکین می گفتند، زیرا به فقرا و مساکین نیکی و مهربانی زیادی می نموده، پیغمبر او را گرفت تا آبرو و موقعیتش همچنان محفوظ بماند.

دیگر از زنان پیغمبر ام السلمه است که اسم اصلی اش هند بود. قبل از آنکه زن پیغمبر شود ، در خانه  عبدالله ابی سلمه پسر عمه و برادر رضاعی پیغمبر بود. عبدالله نخستین کسی است که به حبشه مهاجرت کرده است، و ام السلمه نیز زنی با فضیلت و متدین و صاحب نظر بوده است. وقتی که شوهرش مرد، سن او زیاد بود و عهده دار سرپرستی ایتام شوهرش بود، در این شرایط پیغمبر اسلام او را به ازدواج خود درآورد.

صفیه دختر حی بن اخطب رییس بنی نظیر، بعد از آنکه شوهرش در جنگ خیبر کشته شد، پیغمبر او را به عقد خود درآورد، و پدر او نیز با بنی نظیر کشته شد، صفیه در زمره اسرای خیبر بود حضرت او را برای خود انتخاب فرموده و آزادش کرد و سپس با او ازدواج نمود و با این ازدواج او را از ذلت نجات بخشید و هم با این ازدواج قرابت سببی با بنی اسراییل پیدا کرد.

بعد از حادثه بنی المصطلق نیز پیامبر جویریه را که اسمش بره و دختر حارث، رییس قبیله بنی المصطلق بود تزویج کرد، مسلمین در واقعه بنی المصطلق زن و بچه دویست خانواده را به اسارت گرفته بودند، پیغمبر از میان آنها جویریه را برای خود تزویج کرد، سپس مسلمین تمام اسرا را به نام اینکه از اقوام پیغمبر شده اند آزاد نمودند، آزادی اسرا تاثیرخوبی در افراد قبیله کرد، و تمام آنها که جمعیت زیادی بودند متوجه پیغمبر شده واسلام آوردند، و علاوه این عمل حسن اثر فوق العاده ای در تمام مردم عرب کرد.

از جمله دیگر زنان پیغمبر اسلام میمونه است،  اسم وی  بره و دختر حارث هلالیه بود، میمونه بعد از وفات دومین شوهرش ابی رهم بن عبدالعزی خویش را به پیغمبر اکرم هبه کرد، پیغمبر هم وی را آزاد فرموده و به عقد خود در آورد، و آیه ای هم در این باره نازل شد.

ام حبیبه نیز از زنان پیغمبر به شمار می آید که اسمش رمله، دختر ابوسفیان است، او قبلا زن عبدالله بن جحش بود، و زنی است که با شوهر خود در دومین هجرت به حبشه رفته بود، شوهرش در حبشه نصرانی شد و رمله نسبت به اسلام وفادار ماند، و در این موقع پدرش ابوسفیان از مخالفین سرسخت پیغمبر و همیشه مشغول دسته بندی علیه اسلام بود، پیغمبر  ام حبیبه را به ازدواج خود درآورده و او را در پناه خویش حفظ فرمود.

حفضه دختر عمر نیز از زن های آن حضرت بود و بعد از آنکه شوهرش خنیس بن حذافه در جنگ بدر کشته شد، پیغمبر او را تزویج فرمود و عایشه دختر ابوبکر را نیز به حباله نکاح خود در آورد. و او دختری بکر بود.

تامل در این خصوصیات با در نظر گرفتن آنچه که در آغاز کلام از روش آن حضرت در اول و آخر عمرش گذشت و با توجه به اینکه آن حضرت مردی زاهد و دور از تجمل بود، و زنان خود را نیز به زهد و کناره گیری از تجمل امر می نمود، شکی نمی ماند که اصولا  ازدواج های پیغمبر مانند ازدواج های دیگران که معمولا برای ارضاع غریضه جنسی است نبوده است.

و نیز باید توجه کرد که اصولا  روش پیغمبر در برخورد با زن ها روی اصل ادب و احترام بوده و به طور کلی حقوق زن که در دوره تاریک جاهلیت دست خوش هوسرانی مردم قرار گرفته و نابود گشته بود، به دست پیغمبر زنده شد، و زن که در طی قرون و اعصار تاریک جاهلیت موقعیت واقعی خود را در اجتماع بشری از دست داده بود، به مقام خویش نایل گردید. حتی روایت شده که آخرین سخن پیغمبر در آستانه مرگ، توصیه ای درباره زن بود.

او در مقام بیان اهمیت نماز و لزوم رعایت حال عبید و امام و توصیه طبقه زن چنین فرمود: (( الصلواه الصلواه و ماملکت ایمانکم لا تکلفوهم ما لا یطیقون، الله الله فی النسافانهن عوان بین ایدیکم.))

روش پیغمبر در رعایت عدالت بین زنان و حسن معاشرت با آنها و رعایت حال آنان مخصوص به خود بوده است و ناگفته نگذاریم که جواز تزویج بیش از چهار زن مانند روزه وصال از احکام مختصه به آن حضرت است که پیروان خود را از آن نهی فرموده است.

و همین خصوصیات بود که وقتی پیغمبر در مقابل دیدگان مردم قرار می گرفت، حتی دانشمندان آن حضرت، که سخت به دنبال نقطه ضعف می گشتند، از هر گونه اعتراضی باز می داشت.

                                                                                                        Pas-gs.Blogfa.Com

 

برگرفته شده از کتاب معنویت تشیع به قلم علامه طباطبائی

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.