در فلسفه و نجوم مصریان و بابلیها،عدد هفت به عنوان مجموع هر دو "عدد زندگی" سه و چهار جایگاه ویژه ای داشت:پدر و مادر و فرزند،یعنی سه انسان پایه و اساس زندگی هستند وعدد چهار مجموع چهار جهت آسمان و باد است.که از آنها باران زندگیزا می بارد و کشتزارها را بارور می سازد. برای فیلسوف و ریاضیدان یونانی"فیثاغورث" نیزعدد هفت،مفهوم ویژه خود را داشت،که از مجموع دو عدد سه و چهار تشکیل می شود. یهودیان قدیم نیز برای عدد هفت معنای ویژه ای قائل بودند:در کتاب اوا عهد عتیق آمده است که خداوند جهان را در شش روز خلق کرده است در روز هفتم روز سبت(روز شنبه و روز تعطیل یهودیان) خالق به استراحت پرداخت. به این ترتیب بود که از دوران باستان هفتگانه های بیشماری تشکیل شدند. یونانیان باستان همه ساله هفت تن از بهترین هنر پیشه های نقشهای سنگین و غمناک و نقشهای طنز و کمدی راانتخاب می کردند. در تعلیمات کلیسای کاتولیک هفت گناه کبیره(غرور،آزمندی،بی عفتی،حسد،افراط،خشم،کاهلی) و هفت پیمان مقدس(غسل،تعمید،تسلیم و تصدیق،تقدیس بلوغ و ازدواج،استغفار و توبه،غسل قبل از مرگ با روغن مقدس،در آمدن به لباس روحانیون مسیحی)وجود دارد. برای پیروان محمد(ص)آخرین مکان عروج، آسمان هفتم محسوب می شود. در ششم تیر ماه هر سال و روز(هفت انسان خوابیده)مسیحیان یاد آن هفت برادری را که در سال 251 بعد از میلاد،برای عقیده و ایمان خود زنده زنده لای دیوار نهاده شدند را گرامی،می دارند.امروزه هم عدد هفت در جایگاه ویژه ای قرار دارد مانند:هفت روز هفته،هفت هنرو...
عجایب هفتگانه جهان
این هفت بنای باستانی از آن جهت برای مردم بسیار عجیب به نظر میرسند که که انسانهای قدیمی آنها را با کمک ابزارهای بسیار ابتدایی بنا نهاده اند و کاری ما فوق دانش روزگار خود انجام داده اند.
عجایب هفتگانه
به هفت اثر برتر معماری و مجسمه سازی عصر باستان اطلاق می شود. این هفت اثر ظاهرا" اولین بار توسط یک فنیقیایی یونانی الاصل به نام آنتیپاتروس در قرن دوم پیش از میلاد در یک کتاب ثبت شده اما این کتاب نه از نظر هنری ارزشی دارد نه از نظر فلسفی بلکه فقط به منزله کتابچه راهنمایی برای جهانگردان و گردشگران بخصوص گردشگران یونانی بوده است. مشخص نیست که این فرد خودش این آثار را دیده یا نه،آنچه مسلم است این است که وی در زمانی می زیسته که تمام این شاهکارهای هنری سالم و موجود بوده اند. آثاری که نسبت به یونان در فاصله بسیار دوری قرار داشتند در کتاب وی ذکر نشده اند،به این ترتیب آثاری مانند تخت جمشید یا دیوار چین در این فهرست گنجانده نشده اند.
عجایب هفتگانه از دیدگاه ریاضی:
1)اهرام مصر
2)باغهای معلق بابل
3)مجسمه زئوس در المپیا
4)معبد دیانا
5)آرامگاه ماسولوس
6)مجسمه رودس
7)فانوس دریایی اسکندریه
اهرام مصر:عهد دودمان سوم مصر معمار نابغه ای به نام ایم حوتپ برای فرعون مصر،زوسر(جوزر) مجتمع عظیمی در سقاره و گورستان گروهی نزدیک تختگاه مصر؛ممفیس می سازد. افزون بر این،هرمی پله پله از سنگ بنا ساخت تأسیسات جانبی دیگری در اطراف هرم بدان افزود. هرم عظیم زوسر که به منظور حفاظت از جسد فرعون مصر بنا گردید؛کهن ترین اثر معماری باقیمانده از مصر باستان است. قرار دادن سنگها و تراز کردن هرمها به این دقیقی چگونه امکان داشته است؟در حال حاضر باستان شناسان به تشعشعات خاصی شبیه رادیواکتیو که از برخی سنگهای درون این هرم ساطع می شود بر خورده اند. اهرام مصر در حال حاضر توسط دقیق ترین و پیشرفته ترین وسایل باستان شناسی مورد تحقیق قرار گرفته اند. این معماری خود الگویی گشت تا آیندگان به تقلید و تبعیت از آن،دست به کار ساختمانی عظیمی بزنند که یکی از عجایب هفتگانه جهان شناخته شود. در پایان دودمان سوم پادشاهی،ساختن اهرام آغاز و به تدریج گسترش پیدا کرد. این معماری تنها مدیون دودمان چهارم پادشاهی است که در آن عهد احداث چنین آرامگاههای پادشاهی با عظمت و پر شکوه رونقی فراوان یافت. ساخت اهرام مهمترین و اصلی ترین سازندگی این دوره را تشکیل می دهد. قدیمی ترین هرم مصر در ناحیه ساکارا قرار دارد و بزرگترین و کاملترین هرم که جزء عجایب هفتگانه به شمار می رود هرم خئوپس است که در نزدیکی جزیره جیزه است این هرم در حدود 13 جریب زمین مساحت دارد و ارتفاع اصلی آن 148 متر که به مرور زمان به 138 متر کاهش پیدا کرده،این معماری بدیع خود موجد تحول شگرف گردید و تمدن و فرهنگ فراعنه به یک شکوفایی بی نظیر دست یافت؛به گونه ای که مشعل هدایتی برای صنعتگران مصری برای یک دوره سه هزار ساله شد. اهرام مصر نمایانگر دستاوردهای فنی،معماری،طراحی و تزئینات است که تنها در سایه یک سازمانبندی منظم،استادکارانی بی نظیر و هنرمندانی با انگیزه های قوی،و مهمتر از همه امنیت کافی و ثروتی کلان امکان پذیر بود.هرم غول پیکر مصر از قدیمی ترین عجایب هفتگانه است البته این تنها بنایی است که در میان عجایب هفتگانه تا به امروز باقی مانده است. زمانی که این هرم ساخته شد بلندترین ساختمان جهان در آن زمان محسوب می شد و این رتبه را تا چهار هزار سال حفظ کرد.پادشاهان مصر باستان را فراعنه می- نامیدند. یکی از این پادشاهان خفو بود. خفو همان فرمانروایی است که یونانیها او را خئوپس می نامیدند و پس از مدتی پسر و نوه خفو نیز برای خود هرمهایی را ساختند البته در اطراف و در مجاورت این سه هرم چند هرم کوچک نیز بنا شده -اند که این هرمها متعلق به درباریان و ملکه ها بوده است. مصریان باستان اعتقاد داشتند که انسان پس از مرگ دوباره زنده می شود و به همین خاطر در اطراف جسد مومیایی شده مردگان خود مواد غذایی و وسایل دفاعی و حتی کشتی اختصاصی آنها و...به همراه آنها دفن می کردند و اهرام مصر نیز برای حفاظت از جسد خفو و فراعنه دیگر ساخته شده است. وقتی ما اهرام مصر را از نزدیک می بینیم هرم وسطی از همه بزرگتر به نظر می رسد ولی این اشتباه است زیرا که هرم وسط چون روی زمین مرتفع تری بنا شده است بزرگتر به نظر می رسد. ولی در اصل هرم خفو که سمت چپ هرم وسط قرار دارد از همه بزرگتر است. هرمها در گورستان قدیمی در جیزه واقع شده اند گروهی از باستان شناسان عقیده دارند که 100.000 کارگر به مدت 23 سال کار کردند و در این هرم بیش از 2 میلیون و نیم سنگ بکار رفته که وزن آنها از 2.5 تن تا 40 تن وزن دارد را بنا کرده اند. نظریه دیگر نیز سازندگان هرم را کشاورزانی عنوان کرده است که به دلیل طغیان رود نیل در فاصله های ماههای تیر تا آبان،به کار ساختمان می پرداختند و برای آن دستمزد می گرفتند. طغیان رود به حمل و نقل سنگهای بنا نیز کمک می کرد. زمان ساخته شدن هرم سالهای 2589 تا 2566 پیش از میلاد تخمین زده شده و بیش از 2.300.000 بلوک سنگی در آن بکار رفته است. یکی از طریقه هایی که احتمال دارد مصریان باستان سنگهایی غول پیکر را حمل می کردند شیوه غلتاندن و بلند کردن است. یکی از دانشمندان اتریشی به نام آقای پروفسور دکتر اسکاریدل برای این معما راه حلی پیشنهاد کرده است. او می گوید که مصریان برای حمل این سنگها دور هم جمع می شدند و با نیروی خود و به وسیله اهرمهایی این سنگها را می غلتاندند و در این باره خطرهای بسیاری وجود دارد. بعضی از باستان شناسان عقیده دارند که این سنگها را با استفاده از ستوه شیبدار ماسه ای به بالای هرمها می بردند و عده ای عقیده دارند که مصریان از داروهای نیروزای قوی استفاده می کردند و به وسیله آنها این سنگها را به بالا می بردند. اهرام مصر از هر نظر چه از نظر معماری و موقعیت جغرافیایی در محل مناسبی قرار دارد.
–هرم به گونه ای ساخته شده است که به چهار جهت اصلی مشرف است.
–خط مداری که از روی جیزه می گذرد خشکیها و آبهای روی کره زمین را دقیقا" نصف میکند و هرم در چنین نقطه ای از نصف انهار ساخته شده است.
–فاصله ی میان مرکز زمین تا هرم کاملا" برابر است.
-اندازه ی سطحی چهار جانبی هرم برابر است با ارتفاع هرم.
-نوک هرم بزرگ شمال و اطرافش نیز طول استوا را تمثیل می نمایند.
تمامی این محاسبات بیانگر آن است که اهرام مصر با اندازه گیریهای دقیق ریاضی و نجومی همراه است که نشان می دهد در آن زمان مصریان از نظر معماری بسیار پیشرفته بوده اند.سنگهایی که در این هرم بکار رفته است از خود کشور مصر گرفته نشده اند و طبق نظر بعضی کارشناسان و باستان شناسان سنگها به مدت 10 سال توسط کارگران حمل می شده است و بعد از 10 سال تازه به محل بنای اهرام مصر آورده شدند هنوز هیچکس نمی داند که این سنگها متعلق به چه کشوری است و یا مهندس یا معمار اهرام چه کسی بوده است و از چه شیوه ای استفاده شده است. یکی از آثار بسیار زیبایی که در روبروی هرم بزرگ قرار دارد مجسمه ابولهل است این مجسمه از لحاظ معماری بسیار زیبا می باشد و طبق مدارک به دست آمده این مجسمه وظیفه محافظت از اهرام مصر و قبر خفو را دارد. مصریان قدیم می پنداشتند که وقتی کسی می میرد باید از بدن او نگهداری کرد تا روحش بتواند به زندگی پس از مرگ ادامه دهد. از همین رو اندام های داخلی بدن مردگان مانند:قلب،کلیه،کبد و...را از بدن خارج می کردند و آن را با روشی مخصوص به نمک آغشته میکردند. سپس بدن را با پارچه های کتانی نوار پیچ می کردند بدین ترتیب بدن مرده مومیایی می شد و به همراه لباس و غذا و وسایل دفاعی مورد نیاز او به خاک سپرده می شد. یال هرم خفو 230 متر است و مساحت قاعده ی آن بزرگتر از مساحت 9 زمین فوتبال است.
باغهای معلق بابل:باغهای معلق یا باغهای سمیرامیس و دیوارهای بابل (عراق کنونی) یکی از عجایب هفتگانه می باشد. هر دو این آثار ظاهرا" به دستور بخت انصر دوم(نبوچادنزار دوم) در حدود سال 60 قبل از میلاد ساخته شده است. این آثار در نوشته های مورخان یونانی مانند استرابو و دیودوروس سیکولوس ذکر شده است ولی همچنان در مورد وجود آنها ابهاماتی هست. در حقیقت در هیچ یک از نوشته های بابلی در مورد وجود این باغ مطلبی ذکر نشده است. در طول قرنها این منطقه با باغهای نینوا در آمیخته ولی در حکاکی های موجود در آن نواحی روشهای انتقال آب رودخانه فرات به ارتفاعی که برای این باغها احتیاج بوده است آورده شدهاند. آمیتیس دختر شاه ماد با بخت انصر ازدواج کرد تا میان دو قوم صلح پایدار برقرار گردد. سرزمین ماد که آمیتیس از آنجا می آمد سرزمینی سر سبز و کوهستانی و پوشیده از گیاهان و درختان مختلف بود ولی سرزمین بابل در منطقه ای مسطح و فلاتی خشک قرار گرفته بود. یکی از دلایل بیماری آمیتیس هم دوری او از سرزمین خوش آب و هوای خود بود بنابراین بخت انصر بعد از ویران کردن معبد سلیمان در محل بیت المقدس کنونی تصمیم گرفت باغهای معلق بابل را در ارتفاع برای همسر خود بسازد. این باغ 5 طبقه داشت و هر طبقه با 15 متر فاصله بر روی طبقه زیرین ساخته شده بود کلمه معلق که برای این باغها استفاده می شود در حقیقت به این معنی نیست که باغها به وسیله طناب یا ریسمان به یکدیگر متصل بوده اند بلکه احتمالا" ترجمه اشتباه کلمه یونانی به معنای تراس یا بالکن بوده است. استرابو در قرن اول قبل از میلاد می نویسد: تراسها در طبقاتی روی یکدیگر واقع شده بودند و هر کدام دارای ستونهای سنگی مکعب شکل تو خالی بوده اند که توسط گیاهان پوشیده شده
بود. تحقیقات بیشتر در منطقه بابل منجر به یافتن پایه های این ستون شده است.
مجسمه زئوس در المپیا:در یکصدو پنجاه کیلومتری غرب آتن در یونان،شهری تاریخی به نام المپیا قرار دارد،شهری که جایگاه اولیه بازیهای المپیک بوده و اصلا" نام این بازیها از آن گرفته شده است. در ارزش و مقام بازیهای المپیک در ایام باستان همین بس که در مدت بازیها جنگها متوقف می شد و ورزشکاران از آسیای صغیر،سوریه،مصرو...برای مسابقه و پرستش زئوس به شهر المپیا می آمدند.
زئوس:در یونان باستان زئوس الهه ی آسمان بود. بنابر نوشته های هومر،شاعر یونان باستان ،زئوس خدای خدایان بوده است. او دیگر خدایان را ایجاد نکرده ولی به عنوان پدر و راهنما و رهبر آنان نقش ایفا می نموده است. او خدای آسمان،ابر و باران بوده است. پرنده او،عقاب و درختش بلوط بوده است.
تحقیقات تاریخی نشان می دهد که بازیهای المپیک از سال 776 قبل از میلاد آغاز شده است و بعدها در سال 450 قبل از میلاد معبد زئوس توسط معماری به نام لیبون ساخته شد. معبد زئوس بسیار ساده و با معماری معمولی یونانی ساخته شد لذا لازم بود تا به نوعی عظمت و بزرگی زئوس در معبد ترسیم شود. راه حل چیزی نبود جز یک مجسمه با عظمت از زئوس،مجسمه سازی به نام فی دیاس مسئول ساخت این مجسمه با شکوه شد. مجسمه ساز،مجسمه زئوس را در حدود 435 قبل از میلاد مسیح ایجاد کرد. فی دیاس تجربه ساخت مجسمه های بزرگ از طلا و عاج را داشت. کارگاه مجسمه سازی او هنوز در المپیا موجود است،او در آنجا قطعات مجسمه زئوس را ساخت و پس از پایان ساخت قطعات در معبد آنها را روی هم سوار کرد. برای سالها معبد زئوس محل جذب ورزشکاران و بازدید کنندگان از سراسر دنیا بود. در قرن اول میلاد یکی از امپراطورهای روم به نام گالیگولا قصد آنرا داشت که این مجسمه زیبا را به روم ببرد. اما در میان راه چهار چوبهایی که برای حمل مجسمه ساخته بودند شکست و خساراتی هم به مجسمه وارد شد بعدها این معبد و مجسمه زئوس در قرن دوم میلادی توسط یونانیان مرمت و بازسازی شد. در سال 391 پس از میلاد امپراطور یونان تئودسیوس اول بازیهای المپیک را ممنوع کرد و دربهای معبد زئوس را به روی همه بست. او بازیهای المپیک را تمریناتی برای کفر و شرک می دانست. پس از آن باران،زلزله و...آسیبهای جدی به معبد زئوس وارد کرد تا اینکه قبل از قرن پنجم میلادی یکی از ثروتمندان یونان مجسمه زئوس را از معبد به شهری به نام کنستانتینوپل-که امروز جزو خاک ترکیه و حوالی استانبول است-برد. مجسمه زئوس در این شهر تا سال 462 سالم نگهداری شد تا اینکه در این سال در یک آتش سوزی بسیار بزرگ تخریب شد. ارتفاع مجسمه زئوس حدود13 متر بود و سطح مجسمه به ابعاد 6.5 در1 متر جای داده می شد،یونانیان باستان مجسمه زئوس را در مراسم مختلف با زیورآلات خاصی تزئین می کردند. در ارتباط با عظمت و زیبایی این مجسمه جهانگرد معروف یونانی پاسانیاس می نویسد:"روی سر این مجسمه تاجی از برگ زیتون قرار داشت و در دست راست او نشان پیروزی،در دست چپ او عصای سلطنتی که مینا کاری شده بود و روی عصا یک عقاب از طلا نشسته بود. کفشهایش طلا بود و لباسهایش از پوست حیوانات و گل یاس و...تخت پادشاهی او از طلا،چوب آبنوس و عاج فیل ساخته شده بود. "
معبد دیانا:این معبد 550 قبل از میلاد مسیح در ناحیه افه سوس در ترکیه کنونی ساخته شد. ساخت این معبد آنقدر مهم بود که مردم شهرهای گوناگون با فرستادن هدایایی در ساخت آن شرکت کردند و پس از تکمیل از تمامی نقاط برای زیارت آن می آمدند،طول و عرض معبد 130 در69 متر بود و 27 ستون از مرمر خالص سقف آن را نگه می داشت که هر کدام از این ستونها حدود 19 متر ارتفاع داشتند ولی در سال 365 پس از میلاد اروس توستن فقط بخاطر کسب شهرت و قدرت این بنا را به آتش کشید اما بعد از مدتی آنرا تعمیر کردند و تالار جدیدی برای آن ساختند و سرانجام به فرمان نرون آنجا را به کلی ویران ساختند .
آرامگاه ماسولوس:در سال 352 قبل از میلاد هنگامیکه ماسولوس پادشاه کاریس در ترکیه کنونی در گذشت آرامگاه با شکوهی از مرمر خالص برای او در شهر هالیکارناس بنا کردند. این ساختمان چهار گوش،دارای محیطی به میزان 140 متر و ارتفاعی بیش از 40 متر بود؛سقفی هرمی داشت و بر روی تعدادی ستون استوار شده بود. بر بالای آن مجسمه کالسکه پیروزی با چهار اسب که شاه و ملکه بر آن سوار بودند دیده می شد این اثر بارها توسط اعراب و بربرها مورد حمله قرار گرفت تا اینکه به سبب زلزله شدیدی از بین رفت اما در قرن 19 میلادی بخشهایی از آن کشف گردید که هم اکنون در موزه بریتانیا نگهداری می شود.
مجسمه رودس:نام تندیسی است از هلیوس-خدای خورشید-که به قولی در ورودی بندر شهر رودس در یونان،قرار داشته است و به همین دلیل به غول رودس معروف گشته است. این تندیس،علاوه بر اینکه پس از ساخته شدن تنها 56 سال پا بر جا بود،از سوی غربیان به عنوان یکی از عجایب هفتگانه جهان اعلام شده است. بنا به گفته تاریخ نگاران این تندیس عظیم حتی در زمانی که بر روی زمین افتاده بود هم بسیار شگفت انگیز بود. این غول تنها یک تندیس عظیم نبود بلکه نماد اتحاد مردم رودس به شمار می رفت. یونان باستان در بیشتر دوران تاریخی خود،شامل ایالاتی با قدرت محدود بوده است. جزیره رودس شامل سه ایالت:یالیسوس،کامیروس و لیندوس بوده است،در 408 پیش از میلاد،این شهرها با هم متحد شده و یک قلمرو با پایتخت واحد به نام رودس،به وجود آوردند. این شهر از نظر اقتصادی بسیار پیشرفته بود و با مصر مراودات تجاری داشت. در سال 305 قبل از میلاد آنتیگونیهای مقدونیه،رودس را محاصره کردند تا این ارتباط تجاری را از بین ببرند. آنها هرگز موفق نشدند به داخل شهر نفوذ کنند و پس از امضای قرارداد صلح در سال 304 قبل از میلاد،آنتیگونیها محاصره را ترک کردند و مقدار هنگفتی جنگ افزارهای گرانبها بر جا گذاشتند. اهالی رودس این غنائم را فروختند و به افتخار اتحاد خود،با پول آن تندیس عظیم را بنا کردند. ساختن این تندیس 12 سال طول کشید و در سال 282 قبل از میلاد به پایان رسید. سالها این تندیس در ورودی بندر پا برجا بود تا زمین لرزه شدیدی به شهر آسیب فراوان رساند و تندیس را از ضعیفترین بخش آن-زانوهای غول-شکست. امپراطور مصر هزینه تعمیر آن را بعهده گرفت اما یک پیشگو،عمل بازسازی را منحوس خواند و در نتیجه پیشنهاد امپراطور پذیرفته نشد. باقیمانده تندیس بیش از 800 سال بر خاک افتاده بود تا اینکه عربها به فرماندهی معاویه پسر ابوسفیان،در سال 654 پس از میلاد مسیح به رودس هجوم بردند. آنها بقایای تندیس را از هم باز کردند و به یک بازرگان یهودی اهل سوریه فروختند. گفته شده است که 900 شتر این بار عظیم را به سوریه حمل کردند. با توجه به ارتفاع تندیس و عرض دهنه بندر،تصور قرار گرفتن مجسمه با پاهای گشوده بر دو طرف ورودی بندر،غیر ممکن به نظر می رسد و از آنجایی که تندیس پس از سقوط موجب گرفتگی مسیر بندر نشده است،به نظر می رسد که تندیس یا بر روی سمت شرقی دماغه بندر بنا شده بوده یا اصولا" بیش از آنچه گفته می شود از آب دور بوده است. هر چه بوده،مسلم است که غول با پاهای گشوده بر دو سمت ورودی بندر ایستاده بوده است. پروژه ساخت تندیس به چارز اهل لیندوس تندیسگر سپرده شده بود. برای این کار،کارگران او قطعات برنزی روی تندیس را قالب ریزی کردند. پای تندیس از مرمر بوده و پاها تا مچ آن ابتدا ساخته و محکم شده است. ساختار تندیس به تدریج با قرار گرفتن قطعات برنز بر روی چهار چوبی از آهن و سنگ،پدیدار می شد. یک خاکریز بلند برای دسترس پیدا کردن به بخشهای بالای تندیس،در اطراف آن ساخته شد که پس از پایان کار برچیده شد. تندیس در پایان 33 متر ارتفاع داشت که بر روی پاهای مرمرین به بلندی 15 متر قرار گرفت.
فانوس دریایی اسکندریه:شاید قابل استفاده ترین این بناهای هفتگانه چراغ دریایی بود که در بندر اسکندریه مصر برپا شده بود. این بنا 200سال پیش از میلاد مسیح توسط یکی از فراعنه و برای تقدیم به یکی از خدایان ساخته شده بود. برجی که بر فراز آن آتشی روشن می کردند تا شبها راهنمای ناخدایان برای رسیدن به بندر اسکندریه باشد. این برج در جزیره کوچک فارو بنا شده بود و دلیل کاربرد کلمه فار به معنای چراغ دریایی برای نامیدن این نوع ساختمانها که چراغ راهنمایی برای کشتی است همین مسأله است. برج دریایی اسکندریه در زمان سلطنت جانشین اسکندر یعنی بطلمیوس دوم(307 -247 قبل از میلاد) به وسیله معماری به نام سوسترات ساخته شد. آنچه تاریخ دربارۀ ارتفاع برج ذکر کرده است باورکردنی نیست. یونانیها می گویند این برج در حدود 272 متر ارتفاع داشته ولی اعراب که 10 قرن بعد قدم به مصر گذاردند گفته اند ارتفاع خرابه برج به 16 متر می رسیده ست. این برج روی پایه ای چهار گوش بنا شده بود که 69 متر ارتفاع داشت. روی این
پایه،برج با مقطعی هشت ضلعی و 38 متر ارتفاع قرار داشت و برج 9 متری دیگر رویآن بنا شده بود که بر فراز برج اخیر فانوس دریایی پرتو افکن بود. این برج تا 600 سال راهنمای کشتیها بود ولی در سال 1375 میلادی بر اثر زلزلۀ شدیدی که در اطراف اسکندریه روی داد از بین رفت و از خرابه- های آن نیز چیزی باقی نمانده است.
محقق خانم ذاکری