من تو عمرم تا حالا لب به روغن نباتی نزدم !!!!!

 دوستی برام تعریف میکرد

تو اتوبوس یه پیرمرد ریزه میزه ای اومد و رو صندلی نشست

قیافه اش رو نگاه میکردی ..... 60 و یا حداکثر 70 سال رو بیشتر نمی تونستی تخمین بزنی

سر صحبت که باز شد گفت من 91 سالمه !!!!!!

همه مسافرای اتوبوس تعجب کرده بودند ...آخه اصلا بهش نمیخورد ...به هیچ وجه ...چون تو این سن معمولا صورت چروکیده میشه ...دندونها می افته و طرف توان حرکت کردن رو هم نداره

فقط و فقط از سن خیلی زیادش صداش جلوه گری میکرد ...صدای لرزان و پیری داشت

 
من تو عمرم تا حالا لب به روغن نباتی نزدم !!!!!

اهل روستا بود ...از موقعیت موفق شغلی بچه هاش و حقوق بالاشون میگفت ..از 35 باری که اصفهان و تهران و .....رفته بود

می گفت من تو عمرم تا حالا لب به روغن نباتی نزدم

می گفت این نونهای بازار چیه ..... بلاست ...فقط نون تنوری میخورم !!!!

با اون سن بالاش هوش و حواسش خیلی خیلی جمع بود ...جوری که با بعضی جوونها هم شوخی میکرد و سر به سرشون میگذاشت

جالبتر از همه این بود که وقتی میدون برق  پیاده شد،

( این میدون تا حرم امام رضا (ع) یکم فاصله داره )

بهش گفتم برای رفتن به حرم هم اینور اتوبوس داره هم تاکسی

در جوابم گفت پیاده میرم پاهام باز شه !!!!!!

اینقدر روحیه شاداب و سر زنده ای داشت که همینطور که باهام خدا حافظی میکرد ...بهم بلند میگفت : فقط خدا ...فقط خدا


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.