از دست وپای زخمی اطفال خوانده ام ،
یکسال و نیم یاد گلوی توبوده ام ،
وقت نماز محو وضوی تو بوده ام ،
یکسال و نیم یاد لبت از دلم نرفت ،
یاد نماز نیمه شبت از سرم نرفت ،
یکسال و نیم بعد تو سینه زدم حسین،
آتش به جان اهل مدینه زدم حسین،
یکسال و نیم بعد تو فریاد میزدم ،
در مسجدالنبی زدلم داد میزدم ،
یکسال و نیم با پدر خسته گفته ام ،
از محمل برهنه و کت بسته گفته ام ،
یکسال و نیم با حسن از کوفه گفته ام ،
یک کوچه نه از غم صد کوچه گفته ام ،
یکسال و نیم نیمه ی شب بهر مادرم،
گفتم حکایت سم اسبان و پیکرت،
یکسال ونیم بعد تو خوابم نبرده است،
زینب طعام سیری پس از تو نخورده است،
یکسال و نیم زینب تو بود و زمزمه ،
خجلت ز روی مادر سردار علقمه،
یکسال ونیم ناله ی ام البنین حسین ،
میزد مرا کنار بقیع بر زمین حسین ،
یکسال ونیم پیراهنت اشک من گرفت ،
شیب الخضیب زخم تنت اشک من گرفت ،
یکسال و نیم فکر سرت روی نیزه ها ،
یک لحظه هم نکرده برادر مرا رها ،
یکسال و نیم یاد سرت در میان تشت ،
از قلب پاره پاره ی خواهر جدا نگشت،
یکسال و نیم زینب تو بود و اضطراب . . .