راپانزل اکنون نوجوانی است با گیسوانی بلند که تمام زندگی اش را در برج سپری کرده و کنجکاو است تا از جهان بیرون قصر بیشتر بداند. یک روز ، فلین رایدرِ راهزن وارد برج شده و به اسارت راپونزل در میآید. راپانزل در قبال بازگرداندن تاج از رایدر می خواهد راهنمای او در سفری به خارج از برج باشد تا بتواند راز نورهایی که اسمان شب را در سالگرد تولدش روشن می کنند کشف نماید و …
کاراکترها :
محورهای ایدئولوژیک و استراتژیک:
1- خورشیدپرستی، میتراییسم و شینتوئیسم:
پرتویی از خورشید بهسوی زمین گسیل و در نقطهای از آن فرو میرود. به سبب گرمای آن، گل طلاییرنگ درخشانی از قلب سرد زمین سر برون میآورد